جدول جو
جدول جو

معنی علی نظاری - جستجوی لغت در جدول جو

علی نظاری
(عَ یِ نَظْ ظا)
ابن عبدالرحمان بن محمد نظاری. امیر ’بعدان’در یمن. او قلعه ای بنام ’جب’ داشت که ارتفاع آن مشهور بود. در هنگام فرمانروایی محمودپاشا بر یمن که جباری سرسخت بود، با این علی نظاری از در دشمنی درآمد و در سال 969 هجری قمری مدت هشت ماه قلعۀ او را محاصره کرد و این محاصره به صلح انجامید به این شرط که ’سنجق’ ازآن علی نظاری گردد. و محمودپاشا بر این قرارداد سوگند خورد. اما چون علی نظاری با دویست تن از همراهان خویش از قلعه خارج شد محمودپاشا همگی آنان را به قتل رسانید و داخل قلعه گشت و تمام ساکنان آنجا را نیز هلاک کرد. (از الاعلام زرکلی از السنا الباهر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ نَجْ جا)
ابن علی بن احمد نجاری حنفی. ملقب به علاءالدین. متکلم بود. او راست: فوائد القلائد و غررالفوائد فی شرح العقائد از نسفی، که در سال 967 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 746)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن حسن بن صالح نجار طائفی. پزشک بر روش طب قدیم. وی در سال 1228هجری قمری در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت. سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجۀ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هجری قمری در طائف درگذشت. او راست: 1- رساله ای در استخراج ادهان. 2- رساله ای در استخراج املاح. (از الاعلام زرکلی)
وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است:
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر در امکان او
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد نجری یمانی زیدی. مشهور به ابن هطیل. وی ادیب و نحوی بودو در سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح المفصل زمخشری. 2- عمده ذوی الهمم علی الحسبه فی علمی اللسان و القلم. (از معجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 493 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 729)
ابن محمد بن ابی القاسم بن علی بن ناصر نجری یمنی. وی از فقیهان بشمار میرفت و در سال 822 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: شرح بر أزهار. (از معجم المؤلفین از ملحق البدر الطالع زباره ص 171)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی. مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هجری قمری او راست: 1- تفسیر سورهالتوحید. 2- حجه الاسلام. 3- حواشی بر اسرارالاّیات. (از معجم المؤلفین)
مازندرانی اصفهانی. وی حکیم بود و در اصفهان می زیست و در سال 1247 هجری قمری درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گردید. او راست: حاشیه بر شرح ارشادات. (از اعیان الشیعه ج 42 ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن سلطان محمد هروی قاری حنفی. مکنی به نورالدین. عالم قرن دهم و یازدهم هجری قمری رجوع به قاری و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 100. فهرس المؤلفین بالظاهریه. خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 185. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 445. هدیه العارفین ج 1 ص 751. عقودالجوهر جمیل العظم ص 264. کشف الظنون ص 24 و 60 و 445 و... فهرست الخدیویه ج 1 ص 107 و..
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ظَ فَ)
ابن عقیل بن محمد بن عقیل بغدادی ظفری حنبلی. مکنی به ابوالوفاء. علاوه بر کتاب الفنون و کتاب الواضع که در ’ابوالوفاء’ ذکر شده است، او راست: 1- الانتصار لاهل الحدیث. 2- تفضیل العبادات علی نعیم الجنات. 3- الفصول فی فروع الفقه الحنبلی، در ده مجلد. رجوع به ابوالوفاء (علی بن محمد بن عقیل حنبلی) و نیز به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 151. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 103. مناقب احمد بن حنبل از ابن جوزی ص 227. فهرس مخطوطات الفقه الحنبلی بالظاهریه از طاهر جزائری، شمارۀ 126. الوافی صفدی ج 12 ص 121. طبقات الحنابلۀ فراء ص 413. الکامل ابن اثیر ج 10 ص 198. البدایۀ ابن کثیر ج 12 ص 184. طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 556. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 243. مرآهالجنان یافعی ج 3 ص 204. مختصر دول الاسلام ج 2 ص 28. شذرات الذهب ابن عماد ج 4 ص 35. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 71 و... ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 85 و... ج 2 ص 54 و... هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 695
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن محمد بخاری، ملقّب به علأالدین. او راست: نزههالنظر فی الفرق بین الانشاء و الخبر، که در سال 823 هجری قمری آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1949)
ابن هبه الله بخاری، ملقّب به جلال الدین. وی از وزرای الناصرلدین الله بود. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 95)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ابراهیم بن محمد بن همام بن محمد بن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی، مشهور به ابن شاطر و مطعم و ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن. هیوی و عالم به احوال آسمان و فلک بود. رجوع به علی (ابن شاطر...) شود
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
ابن ابی بکر بن علی بن ابی بکر بن عمر بن احمد بن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی، مشهور به ابن جمال مصری. رجوع به علی مکی شود
ابن احمد بن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی، مشهور به ابن باذش و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن باذش و غرناطی و علی باذش شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری اسکندری شاذلی مالکی، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن احمد بن عمر بن محمد بن احمد بوشی انصاری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی پوشی شود
ابن عبدالله بن ابراهیم بن محمد انصاری مالکی، مشهور به متبطی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی متبطی شود
ابن عبدالرحمان بن یوسف انصاری طلیطلی، مشهور به ابن لونقه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی طلیطلی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ اَ)
ابن عبدالکافی بن علی بن تمام بن یوسف بن موسی بن تمام انصاری خزرجی سبکی شافعی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سبکی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَمْ)
ابن عمر بن محمد بن فارس انباری، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج. متوفی در سال 610 هجری قمری محمد بن جعفر بن علیل از او روایت کند. او راست: نخبه الانتقاد. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 160) (از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 8)
ابن ابراهیم انباری شیعی. وی از فضلای قرن دهم بود که در سال 988 هجری قمری درگذشت. او راست: الاوج الاخضر فی مناقب الائمه الاثنی عشر. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 150. نورعثمانیه کتبخانه ص 175. هدیهالعارفین ج 1 ص 749)
ابن محمد بن موسی بن سعید بن مهدی انباری، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به حسنس و مشهور به ابن صفدان. رجوع به علی حسنس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن احمد بن موسی عاملی نباطی. از فضلای قرن یازدهم هجری قمری بود. وی در نجف سکونت داشت و در همانجا درگذشت. او راست: شرح الاثنی عشریه فی الصلاه، از شیخ بهاء. (از معجم المؤلفین)
ابن محمدطاهر بن عبدالحمید بن موسی بن علی بن معتوق عاملی نباطی اصفهانی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عاملی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نُ)
ابن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی. مشهور به ابن حسن و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نُ مَ)
دارقطنی گوید که وی از صحابه بوده است. (از الاصابه ج 4 قسم اول). واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
وی از وزرا بود و در سال 906 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 203 و 1611)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هََ کْ کا)
ابن احمد بن ابی الهیجاء هکاری. مکنی به ابوالحسن و ملقب به سیف الدین و مشهور به مشطوب. رجوع به علی مشطوب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن حوشب فزاری. مکنی به ابوسلیمان. محدث بود و ولید بن مسلم از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابوسلیمان (علی بن...) شود
ابن محمد فزاری. از قضاه قرن چهارم هجری بود. او راست: کتاب الدعاء. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری. ملقب به علاءالدین. نام او در هدیه العارفین بصورت ’علی بن یوسف بن بالی بن محمد بن حمزۀ فناری’ آمده است. وی در بروسا پرورش یافت و نزد عالمان هرات و سمرقند و بخارا تحصیل کرد و در سال 903 هجری قمریدرگذشت. او راست: 1- شرح قسم اللتجنیس فی علم الحساب. 2- شرح الکافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ج 1 ص 278 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767 و الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ج 1 ص 321)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غُ)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن تاج الدین سنجاری مکی حنفی. فقیه است. او راست: القربه بکشف الکربه، عن بیان عدم صحه صلاه المؤتم بالامام الخارج، و هو فی جوف الکعبه. که آن را در مکه در حدود سال 1109 هجری قمری تألیف کرده است. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 1 ص 222)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد قیصری رومی حنفی. مشهور به نثاری. فقیه بود و به قسطنطنیه سفر کرد و در آنجا در سال 1110 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر قاضی میر. 2- الفوائد العلیه من المسائل الشرعیه، در فتاوی. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 764)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری ناجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. لقب او را ’باجی’ نیز گفته اند. رجوع به علی باجی (ابن محمد بن عبدالرحمان بن...) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از علم نظری
تصویر علم نظری
دانش نگری
فرهنگ لغت هوشیار